فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۵: مرا ای سایه در دشت جنون عمریست همراهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا ای سایه در دشت جنون عمریست همراهی ز اطوارت نیم راضی نداری اشکی و آهی همه شب همچو پروانه مرا ای شمع می سوزی نمی ترسی که آهی برکشم از دل سحرگاهی بجسم ناتوانم بیش ازین مپسند بار غم چو می دانی محال است این که کوهی را کشد کاهی مگر خورشید سرعت بهر طوف درگهت دارد که از خنک فلک می افکند نعل بهر ماهی ز جام بی خودی مست است هرکس را که می بینم دریغا نیست در غفلت سرای دهر آگاهی مزن یک بارگی تیغ تغافل بر سیه بختان نگاهی می توان کردن به چشم مرحمت گاهی فضولی از کجا و آرزوی دولت وصلت گدایی را میسر کی شود وصل شهنشاهی فضولی بغدادی