فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۲: زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر از من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر از من چو شمع سوختنم بین مباش بی خبر از من نشان عشق تو سوز دل من است می سوزم چنان که هیچ نماند نشان ز تو اثر از من مرا چو سوختی از بردن دلم حذری کن من آتشم چه رسانی بدامنت شرر از من جز این که منع ز نظاره جمال تو کردم چه کرده ام که بگرداند روی چشم تر از من مرا ز خواری از آن بیش شد الم که مبادا بخواریم نگرد یار و کم کند نظر از من بنیستی شدم آگه ز سر درج دهانت گمان نبود مرا هم که آید این هنر از من براه عشق فضولی اگر چه آمده مجنون نبوده بیشتر از من نرفته بیشتر از من فضولی بغدادی