فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۳: شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون افتاد پاره پاره دل از چاکها برون خونست قطره قطره که از دیده می چکد یا هست هر یکی شرری ز آتش درون دادم بذکر لعل تو تسکین دود آه دفع گزند مار توان کرد بافسون آواره تا بکی کندم عقل هرزه کرد خواهم مرا بسلسله خود کشد جنون بی صورتی قرار ندارد دمی دلم در کار عشق کم نتوان شد ز بیستون بر غیر من نمی رسد ای چرخ جور تو گویا میان خلق مرا دیده زبون از من مکن سؤال فضولی که چیست حال حال دلم قیاس کن از اشک لاله گون فضولی بغدادی