فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۶: دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من عیشها می کرد دل تا صبح از پهلوی من یار وحشی طبع و من معتاد الفت چون کنم آفت من خوی او شد محنت او خوی من چند می نازی فلک با ماه نو چندین مناز باش تا پیدا شود ماه هلال ابروی من بر رهش افتاده ام بگشاده چشم انتظار وه چه باشد گر کند گاهی نگاهی سوی من چون توانم بی بلا باشم چنین کز هر طرف صد بلا آویخته بی زلفت از هر موی من سوی من مگذر مبادا سر نهم بی اختیار بر رهت پای تو آزاری کشد از روی من گفتمش ای شه فضولی هم غلام تست گفت کیست او کی آمد و جان یافت جا در کوی من فضولی بغدادی