سعدی شیرازی
قصاید سعدی
قصیده شماره ۳ - در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه: آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست؟ بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را گر صورتی چنین به قیامت برآورند فاسق هزار عذر بگوید گناه را یوسف شنیده ای که به چاهی اسیر ماند این یوسفیست بر زنخ آورده چاه را با دوستان خویش نگه می کند چنانک سلطان نگه کند به تکبر سپاه را در هر قدم که می نهد آن سرو راستین حیفست اگر به دیده نروبند راه را من صبر بیش ازین نتوانم ز روی او چند احتمال کوه توان بود کاه را؟ ای خفته، که سینهٔ بیدار نشنوی عیبش مکن که درد دلی باشد آه را سعدی حدیث مستی و فریاد عاشقی دیگر مکن که عیب بود خانقاه را دفتر ز شعر گفته بشوی ودگر مگوی الا دعای دولت سلجوقشاه را یارب دوام عمر دهش تا به قهر و لطف بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را واندر گلوی دشمن دولت کند چو میغ فراش او طناب در بارگاه را سعدی شیرازی