میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۷۵: این چه حالست که از سرکله انداختهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این چه حالست که از سرکله انداخته ای مست و بیخود شده از خانه برون تاخته ای تبغ صیقل زده در مشت و سپر از پس پشت نرد کین باخته و ساز جدل ساخته ای ساق بالا زده و ساعد کین برچیده رخ برافروخته و تیغ برافراخته ای گاه با دوست درآویخته گه با دشمن چون حریفان دغا نرد دغل باخته ای بیم آنست که از پارس برآید غوغا این چه فتنه است که در شهر درانداخته ای ما چو پروانه کمر بسته به جانبازی تو تو چرا شمع صفت این همه بگداخته ای هیچ کس را به جهان مهر تو باقی نگذاشت حالی ازکینه پی قتل که پرداخته ای مگرت گفت کسی ماه فلک همسر تست که تو مریخ صفت خنجرکین آخته ای یا کسی گفت قدت سرو چمن را ماند که تو در ناله چو بر سرو چمن فاخته ای ماه کی جام کشد سرو کجا تیغ زند خویش را از دگران حیف که نشناخته ای هست مداح امیرالامرا قاآنی نشناسی مگرش هیچ که ننواخته ای میرزا قاآنی