میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۳: واجب نبود دل به بتی بیهده بستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
واجب نبود دل به بتی بیهده بستن کاو را نبود شیوه به جز عهد شکستن هر دوست که با دوست ندارد سر پیمان میباید از او رشتهٔ پیوند گسستن چون یار ندارد خبر از یار چه حاصل نالیدن و خون خوردن و بر خاک نشستن یاری که وفا بیند و با غیر شود یار شرطست برو از سر عبرت نگرستن چون باد خزان آمد و گل رفت به تاراج ای ابر بهاری چه برآید ز گرستن هر بنده که بگریخت ز احسان خداوند آزاد کنش کاو نشود رام به بستن بر زشت نکویی نتوان بست به زنجیر از مشک سیاهی نتوان برد به شستن با یار بگویید که از تیر ملامت انصاف نباشد دل ما این همه خستن زین پیش همه کام تو می جستم و اکنون امید ندارم به جز از دام تو جستن جان دادم و افسوس که جان نیست گیاهی کاو زنده شود سال دگر باز برستن قاآنی ازین پس ز خیال تو صبورست با آنکه محالست صبوری ز تو جستن میرزا قاآنی