سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۶۴: یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی نه چو رنجی رسدت یار فراموش کنی هاون از یار جفا بیند و تسلیم شود تو چه یاری که چو دیگ از غم دل جوش کنی علم از دوش بنه ور عسلی فرماید شرط آزادگی آنست که بر دوش کنی راه دانا دگر و مذهب عاشق دگرست ای خردمند که عیب من مدهوش کنی شاهد آنوقت بیاید که تو حاضر گردی مطرب آنگاه بگوید که تو خاموش کنی سر تشنیع نداری طلب یار مکن مگست نیش زند چون طلب نوش کنی پای در سلسله باید که همان لذت عشق در تو باشد که گرش دست در آغوش کنی مرد باید که نظر بر ملخ و مور کند آن تأمل که تو در زلف و بناگوش کنی تا چه شکلی تو در آیینه همان خواهی دید شاهد آیینهٔ تست ار نظر هوش کنی سخن معرفت از حلقهٔ درویشان پرس سعدیا شاید ازین حلقه که در گوش کنی سعدی شیرازی