میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۴: دل تو خاره و جسمت حریر را ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل تو خاره و جسمت حریر را ماند رخت ستاره و زلفت عبیر را ماند رخم چو زلف تو پرچین شدست و شادم ازین که موی یار جوان روی پیر را ماند چنین که روی تو در شام زلف جلوه کند مسلمست که ماه منیر را ماند بدین صفت که سر افکنده زلف پیش رخت ستاده پیش توانگر فقیر را ماند تو شاه لشکر حسنی و سینه و دل من به بارگاه تو طبل و نفیر را ماند چسان ز دست غمت صید دل خلاص شود که مژه های تو یک جعبه تیر را ماند سریر عاج که گویند داشت خسرو هند سرین سیمبران آن سریر را ماند ز خندهٔ گل و از رقص سرو معلومست که باد صبح به بستان بشیر را ماند ز بس در آن تن نازک فرو رود انگشت گمان بری که سراپا خمیر را ماند لطیفه های وی از بس که چرب و شیرینست اگر غلط نکنم شهد و شیر را ماند میرزا قاآنی