میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۰: دل دیوانه که خود را به سر زلف تو بستست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل دیوانه که خود را به سر زلف تو بستست کس بر او دست نیابد که سر زلف تو بستست چکند طالب چشمت که ز جان دست نشوید بوی خون آید از آن مست که شمشیر به دست است به امیدی که شبی سرزده مهمان من آیی چشم در راه و سخن بر لب و جان بر کف دست است من و وصل تو خیالیست که صورت نپذیرد که ترا پایه بلندست و مرا طالع پستست گفتم از دست تو روزی بنهم سر به بیابان دست در زلف زد و گفت کیت پای ببستست حاش لله که رهایی دلم از زلف تو بیند که دلم ماهی بسمل بود و زلف تو شستست گرد آن دانهٔ خال تو سیه موی تو دامست دل شناسد که تنی هرگز ازین دام نجستست دل قاآنی ازینسان که به زلف تو گریزد چ ون برآشفته یکی رومی هندوی پرستست میرزا قاآنی