میرزا قاآنی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۹: که بود آن ترک خونآشام سرمست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که بود آن ترک خون آشام سرمست که جانم برد و خونم خورد و دل خست درآمد سرخوش و افتادم از پای برون شد مست و بیرون رفتم از دست سپر بر پشت و تیغ کیه در مشت کمان در دست و تیر فتنه در شست فغان جای نفس از سینه برخاست جنون جای خرد در مغز بنشست نه تیرش هست تیری کش توان جست نه زخمش هست زخمی کش توان بست نه چشم از نیش تیرش می توان دوخت نه هیچ از پیش تیرش می توان جست وفا و مهر در جان و دلش نیست جفا و جور در آب وگلش هست به کام دشمنان از دوست ببرید به رغم یار با اغیار پیوست هلاک آن تن که بی یاد رخش زیست اسیر آن دل که از دام غمش رست عزیز آن جان که از عشقش شود خوار بلند آن سرکه در راهش شود پست ندیدم تا ندیدم چشم مستش ا که وقتی آدمی بی می شود مست بهل تا سر نهم بر خاک تسلیم که چون ماهی اسیرم کرده در شست برون نه یک قدم قاآنی از خویش که از قید دو عالم می توان رست بهار و عهد صاحب اختیارست بباید باده خورد و توبه بشکست میرزا قاآنی