سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۲۰: دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند نظر آنان که نکردند در این مشتی خاک الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند گر همه ملک جهان است به هیچش نخرند تا تطاول نپسندی و تکبر نکنی که خدا را چو تو در ملک بسی جانورند این سراییست که البته خلل خواهد کرد خنک آن قوم که در بند سرای دگرند دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان حق عیان است ولی طایفه ای بی بصرند ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست دیگران در شکم مادر و پشت پدرند گوسفندی برد این گرگ معود هر روز گوسفندان دگر خیره در او می نگرند آن که پای از سر نخوت ننهادی بر خاک عاقبت خاک شد و خلق بدو می گذرند کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق تا دمی چند که مانده ست غنیمت شمرند گل بی خار میسر نشود در بستان گل بی خار جهان مردم نیکوسیرند سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند سعدی شیرازی