فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۸۲: تو پری چهره اگر دست به آیینه بری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو پری چهره اگر دست به آیینه بری آنچنان شیفته گردی که گریبان بدری با وجودت دو جهان بی خبر از خویشتنند تو چنان واله خود کز دو جهان بی خبری آسمان با قمری این همه نازش دارد چون ننازی تو که دارندهٔ چندین قمری شاید ار تنگ دلان تنگی شکر نکشند تا تو ای تنگ دهان صاحب تنگ شکری هیچ کس را ز تو امکان شکیبایی نیست که توان تن و کام دل و نور بصری من ملول از غم و غیر از تو به سر حد نشاط ای دریغا که به نام من و کام دگری تو به جز ابروی خونخواره نداری تیغی من به جز سینهٔ صدپاره ندارم سپری من ز رخسار تو آیینهٔ پرستم زیرا که هم آیین و هم آیینه صاحب نظری از سر خون خود آن روز گذشتم در عشق که تو سرمست خرامنده به هر ره گذری نه عجب طبع فروغی به تو گر شد مایل زان که در خیل بتان از همه مطبوع تری فروغی بسطامی