فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۶۶: با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی در بزم کسی نیست که دیوانه نکردی ای خانه شهری نگهت برده به یغما در شهر دلی کو که در او خانه نکردی تا گنج غمت را سر ویرانی دلهاست یک خانه دل نیست که ویرانه نکردی از حال شکست دلم آگاه نگشتی تا زلف شکن بر شکنت شانه نکردی تنها نه من از عشق رخت شهرهٔ شهرم صاحب نظری نیست که افسانه نکردی نازم سرت ای شمع که شهری زدی آتش واندیشه ز دود دل پروانه نکردی با چشم تو محرم نشدم تا به نگاهی بیگانه ام از محرم و بیگانه نکردی ای آن که به مردی نشدی کشتهٔ جانان دردا که یکی همت مردانه نکردی ایمن دلی از دست ستم کاری صیاد خون خوردن و فریاد غریبانه نکردی دل تنگ شدی باز فروغی مگر امروز از دست غمش گریه مستانه نکردی فروغی بسطامی