فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۴۷: رهزن ایمان من شد نازنین تازهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رهزن ایمان من شد نازنین تازه ای رفتم از کیش مسلمانی به دین تازه ای خواجه هی خاموش باش امشب که اصحاب حضور خلوتی دارند با خلوت نشین تازه ای کاشکی می ریخت از بهر سرشک دیده ام دست معمار قضا طرح زمین تازه ای گر ز چین آشوب برخیزد عجب نبود که باز بر سر زلف تو افتاده ست چین تازه ای نام یاقوت لبت بر خاتم دل کنده ام اسم اعظم را نوشتم بر نگین تازه ای گوشهٔ چشمی به سوی من نداری، گوییا خرمن حسن تو دارد خوشه چین تازه ای در تمام عمر خوردم نیش زنبور فراق تا مرا نوشین لبت داد انگبین تازه ای ترسم از دست تو ای سنگین دل بیدادگر دست غیب آید برون از آستین تازه ای تا جوان گردی فروغی در جهان پیرانه سر تازه کن عهد کهن با مه جبین تازه ای فروغی بسطامی