فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۴۶: گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمده ای پس چرا بر سر ایشان به درنگ آمده ای خانه پرداخته ام تا تو ز جا خاسته ای سپر انداخته ام تا تو به جنگ آمده ای پنجهٔ عشق قوی پنجه نبرد است گهی مگر آن حوصله ای کش تو به چنگ آمده ای گوهر مقصد صاحب نظرانی لیکن در دم افعی و در کام نهنگ آمده ای اشک رنگین بسی از دیده فشاند ابر بهار تا تو ای شاخ گل تازه به رنگ آمده ای کافران را رسد ار خون مسلمان ریزند تا تو زیبا صنم از شهر فرنگ آمده ای آخر از ناله به جایی نرسیدی ای دل همه جا شیشه صفت بر سر سنگ آمده ای پی به منزل مقصود نخواهی بردن تو که در بادیه با مرکب لنگ آمده ای کی توان نام تو را برد فروغی در عشق کز سر کوی بتان زنده به ننگ آمده ای فروغی بسطامی