فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۶۲: نرگسش گفت که من ساقی میخوارانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نرگسش گفت که من ساقی می خوارانم گر چه خود مست ولی آفت هشیارانم مژه آراست که غوغای صف عشاقم طره افشاند که سر حلقهٔ طرارانم رخ برافروخت که من شمع شب تاریکم قد برافراخت که من دولت بیدارانم نکته خال و خطش از من سودازده پرس که نویسندهٔ طومار سیه کارانم نقد جان بر سر بازار محبت دادم تا بدانند که من هم ز خریدارانم سر بسی بار گران بود ز دوش افکندم حالیا قافله سالار سبک بارانم تا مگر بر سر من بگذرد آن یار عزیز روزگاری است که خاک قدم یارانم گر بزودی نشوم مست ببخش ای ساقی زان که دیری است که هم صحبت هشیارانم گفتم از مکر فلک با تو سخن ها دارم گفت خاموش که من خود سر مکارانم تا فروغی خم آن زلف گرفتارم کرد مو به مو با خبر از حال گرفتارانم فروغی بسطامی