فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۵۳: سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم که بار هر دو جهان را فکند از دوشم اگر چه وصل تو ممکن نمی شود، لیکن درین معامله تا ممکن است می کوشم غم تو را به نشاط جهان نشاید داد من این خریدهٔ خود را به هیچ نفروشم به خواب خوش نرود چشم من از خوشحالی اگر تو مست بیفتی شبی در آغوشم به هیچ حال ز خاطر فرامشم نشوی ولی دریغ که از خاطرت فراموشم ز یک خدنگ نشانی به خون خویشتنم اگر هزار زره بر سر زره پوشم دو گوشت ار ز خروشیدنم به تنگ آمد چنین مزن که ز دستت چو چنگ نخروشم بیار ساغر می را به گردش ای ساقی که من ز چشم حریف افکن تو مدهوشم مگر به دامن محشر مرا به دوش آرند چنین که مست و خراب از پیالهٔ دوشم چنان زبانه کشید آتش تظلم من که آب چشمهٔ رحمت نکرد خاموشم ز هر طرف به کمینم نشسته شیرانند من از نهایت غفلت به خواب خرگوشم فروغی از می گلگون سخن بگو ور نه من آن دماغ ندارم که یاوه بنیوشم فروغی بسطامی