فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۰۰: در راه عشق من نگذشتم ز کام خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در راه عشق من نگذشتم ز کام خویش گامی میسرم نشد از اهتمام خویش دوش از نگاه ساقی شیرین کلام خویش مست آن چنان شدم که نجستم مقام خویش کیفیتی که دیده ام از چشم مست دوست هرگز ندیده چشم جم از دور جام خویش یاران خراب باده و من مست خون دل مست است هر کسی ز می نوش فام خویش ساقی بیار می که ز تکفیر شیخ شهر نتوان گذشتن از سر عیش مدام خویش دیدم به چشم جان همه اوراق آسمان یک نامه مراد ندیدم به نام خویش چشمم به روی قاتل و فرقم به زیر تیغ منت خدای را که رسیدم به کام خویش تا جلوه کرد لیلی محمل نشین من همچون شتر به دست ندیدم زمام خویش گاهی نگه به جانب دل می کند به ناز چون خواجه ای که می نگرد بر غلام خویش پروانه وار سوخت فروغی ولی نکرد ترک خیال باطل و سودای خام خویش فروغی بسطامی