فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۹۷: دل سپردم به نگه کردن چشم سیهش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل سپردم به نگه کردن چشم سیهش ترسم آن مست سیه کار ندارد نگهش بخت اگر دست دهد دست من و دامن او چرخ اگر روی کند روی من و خاک رهش چشم امید بپوشان ز غبار خط او کز دویدن نرسیدیم به گرد سپهش کس شبیهش نشناسیم اگر چه همه عمر روز ما شب شده از طره هم چون شبهش کاش در پرده شب و روز بپوشی رویت تا ننازد فلک سفله به خورشید و مهش سرو گیرم که به بالای تو ماند لیکن کو به کف جام و به بر جامه و بر سر کلهش حاجت من ز زنخدان تو دایم این است که نجاتی ندهد یوسف دل را ز چهش دل من خستهٔ مژگان سیه چشمان شد آه اگر چشم بپوشد ز حال سیهش عشق آن شمع چو پروانه فروغی را سوخت تا کند پاک ز آرایش چندین گنهش فروغی بسطامی