فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۷: گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند حاشا که مشتری سر مویی زیان کند چون از کرشمه دست به تیر و کمان کند کاش استخوان سینه ما را نشان کند در دست هر کسی نفتد آستین بخت الا سری که سجدهٔ آن آستان کند گر عقل خواند از قد او خط ایمنی اول علاج فتنهٔ آخر زمان کند گر عشقم آشکار شد، انکار من مکن کاتش به پنبه کس نتواند نهان کند من پیر سالخورده ام او طفل سالخورد چندان مجال کو که مرا امتحان کند گاهی ز می خرابم و گاهی ز نی کباب کو حالتی که فارغم از این و آن کند تنگ شکر شود همه کام و دهان من چون دل خیال آن بت شیرین دهان کند سیمرغ کوه قاف حقیقت کنون منم کو عارفی که قول مرا ترجمان کند باید رضا به حکم قضا بود و دم نزد مرد خدا چسان گله از آسمان کند طوطی ز شرم نطق فروغی شود خموش هر گه بیان از آن لب شکرفشان کند فروغی بسطامی