فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۲۵: بر زلف تو باید که ره شانه ببندند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر زلف تو باید که ره شانه ببندند یا مشک فروشان در کاشانه ببندند آن جا که تویی جای نظر بستن ما نیست گو اهل نصیحت لب از افسانه ببندند خرم دل قومی که به یاد لب لعلت پیمان همه با گردش پیمانه ببندند عیشی به از این نیست که از روی تو عشاق برقع بگشاند و در خانه ببندند بگشا گرهی از شکن جعد مسلسل تا گردن یک سلسله دیوانه ببندند بنمای به مرغان چمن دانهٔ خالت تا دل به خریداری این دانه ببندند شاید که به تحصیل تو ای گوهر شهوار شاهان جهان همت شاهانه ببندند کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد گو باده فروشان در میخانه ببندند بیرون نرود رنج خمار از سر مردم گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند اهل نظر از زلف تو خواهند کمندی تا دست عدوی شه فرزانه ببندند کوشنده محمدشه غازی که سپاهش دست فلک از بازوی مردانه ببندند ای شاه فروغی به تجلی گه آن شمع مپسند رقیبان پر پروانه ببندند فروغی بسطامی