فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۲۸: دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت تا خبردار شدم کار دل از کار گذشت با وجودی که نه شب دیده ام او را و نه روز شب و روزم همه در حسرت دیدار گذشت چه نگه بود که دل از کف عشاق ربود چه بلا بود که بر مردم هشیار گذشت گر صفای می ناب و رخ ساقی این است کس نیارد ز در خانه خمار گذشت تا دلت خون نکند لاله رخی کی دانی که چه ها بر سرم از دیدهٔ خون بار گذشت قامت شاخ گل از بار خجالت خم شد هر گه آن سرو خرامنده به گلزار گذشت عاشقان رخ آن تازه جوان پیر شدند وقت آزادی مرغان گرفتار گذشت طالع خفته ام از خواب برآمد وقتی که به سر وقت من آن دولت بیدار گذشت من که از سلطنت امکان گذشتن دارم نتوانم ز گدایی در یار گذشت گر به یک لحظه دو صد بار کشی در خونم ممکنم نیست ز عشق تو به یک بار گذشت عشقت از چار طرف بست ره چارهٔ ما که میسر نشود از تو به ناچار گذشت چه کنم گر نکنم صبر فروغی در عشق گر نیارد دلم از صحبت دلدار گذشت فروغی بسطامی