فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۷: دی به رهش فکندهام طفل سرشک دیده را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دی به رهش فکنده ام طفل سرشک دیده را در کف دایه داده ام کودک نورسیده را بخت رمیده رام شد وحشت من تمام شد کان سر زلف دام شد پای دل رمیده را از لب شکرین او بوسه به جان خریده ام زان که حلاوتی بود جنس گران خریده را گر به سر من آن پری از سر ناز بگذرد بر سر راهش افکنم پیرهن دریده را پرده ز رخ گشاده ای ، داد کرشمه داده ای داغ دگر نهاده ای لالهٔ داغ دیده را دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو زخم دگر چه می زنی صید به خون تپیده را چشم سیاه خود نگر هیچ ندیده ای اگر مست کمین گشاده را، ترک کمان کشیده را زهر اجل چشیده ام تلخی مرگ دیده ام تا ز لبت شنیده ام قصهٔ ناشنیده را هیچ نصیب من نشد از دهنش فروغیا چون به مذاق بسپرم شربت ناچشیده را فروغی بسطامی