فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۶: ترک چشم تو بیارست صف مژگان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترک چشم تو بیارست صف مژگان را تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را فارغم در غم عشق تو ز ویرانی دل که خرابی نرسد مملکت ویران را گر نبودی هوس نقطهٔ خالت بر سر پشت پایی زدمی دایرهٔ امکان را شد فزون بس که خریدار لبت می ترسم که نبندند به جان قیمت این مرجان را چارهٔ زلف زره ساز تو را نتوان کرد گرچه از آتش دل نرم کنی سندان را چون تو زنار سر زلف نهی بر سر دوش حق پرستان به سر کفر نهند ایمان را گر تو زیبا صنم از دیر درآیی به حرم کافر آن است که آتش نزند قرآن را دام آدم شد اگر دانهٔ خالت نه عجب که به یک غمزه زدی راه دو صد شیطان را دل من تاب سر زلف تو دارد آری کس به جز گوی تحمل نکند چوگان را خواجه مشفق اگر دست به شمشیر کند بنده آن است که از سر ببرد فرمان را زینهار از سرمیدان غمش زنده مرو سخت بر خویش مکن مرحله آسان را دستی از دامن آن ترک فروغی نکشم تا که آلوده به خونم نکند دامان را فروغی بسطامی