فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۸: طالب جانان به جان خریده الم را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طالب جانان به جان خریده الم را عاشق صادق کرم شمرده ستم را صف زده مژگان چشم خیمه نشینی از پی قتلم کشیده خیل حشم را قبلهٔ خود ساختم بتی که جمالش پرده نشین ساخت صد هزار صنم را خرمی شادی فزا که مایهٔ مستی است هیچ دوایی نکرده چارهٔ غم را کشتهٔ شاهی شدم به جرم محبت کز خم ابرو کشید تیغ دو دم را برمه رویش تعشقی است نگه را بر سر کویش تعلقی است قدم را چشم تو هر جا که جام باده چشاند مست فشاند به خاک ساغر جم را وه که به عهد میان و دور دهانت جمع به هم کرده ای وجود و عدم را دوش گشودی به چهره زلف شب آسا شرح نمودی حدیث نور و ظلم را گر گل روی تو از نقاب برآید کس نستاند به هیچ باغ ارم را گر مددی از مداد زلف تو باشد نطق فروغی دهد زبان قلم را فروغی بسطامی