فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۳: نازم خدنگ غمزهٔ آن دلپذیر را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نازم خدنگ غمزهٔ آن دل پذیر را کر وی گزیر نیست دل ناگزیر را مایل کسی به شه پر فوج فرشته نیست چندان که من ز شست دل آرام تیر را منعم ز سیر صورت زیبای او مکن از حالت گرسنه خبر نیست سیر را وقتی به فکر حال پریشان فتاده ام کز دست داده ام دل و چشم و ضمیر را مقبول اهل راز نگردد نماز من گر در نظر نیاوردم آن بی نظیر را فرخنده منظری شده منظور چشم من کز جلوه میزند ره چندین بصیر را شد گیسوان سلسله مویی کمند من کز حلقه اش نجات نباشد اسیر را تا باد صبح دم زد از آن زلف و خط و خال آتش گرفت عنبر و عود و عبیر را هر دل که شد به گوشهٔ چشم وی آشنا یک سو نهاد گوش نصیحت پذیر را بوسی نمی دهد به فروغی مگر لبش بوسیده درگه ملک ملک گیر را زیب کلاه و تخت محمد شه دلیر کار است ملک و ملت و تاج و سریر را فروغی بسطامی