فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۸: گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر باغبان نظر به گلستان کند تو را بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را گر صبح دم به دامن گلشن گذر کنی دست نسیم، گل به سرافشان کند تو را مشرق هزار پاره کند جیب خویشتن گر یک نظر به چاک گریبان کند تو را ای کاش چهرهٔ تو سحر بنگرد سپهر تا قبله گاه مهر درخشان کند تو را دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد تا چشم بند مردم دوران کند تو را چون مار زخم خورده، دل افتد به پیچ و تاب هرگه که یاد طرهٔ پیچان کند تو را در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست قربان حالتی که پریشان کند تو را با هیچ کس به کشتن من مشورت مکن ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را الحق سزد که تربیت خسرو عجم میر نظام لشکر ایران کند تو را جم احتشام ناصرالدین شه که عون او هم داستان رستم دستان کند تو را داند هلاک جان فروغی به دست کیست هر کس که سیر نرگس فتان کند تو را فروغی بسطامی