غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۹: خم می افلاک و جامش آفتاب و ارض عالم میکده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خم می افلاک و جامش آفتاب و ارض عالم میکده عشق را مِی میشمار و عاشقان را میزده آینۀ عالم چو خالی از بت موزون ماست مؤمنم میخوان اگر خوانم جهان را بتکده ثبت شد تا نام من در دفتر عشّاق او غیرت زردشتیم دارد بدل آتشکده کیست آن کو خورده از صهبای عشق آن صنم آتشی در خانمان و دین و ایمان نازده گرنه عشق آن پری دیوانه ام دارد چرا بر سرم از شیخ و شاب و مرد و زن غوغا زده گردش چرخم فسرده دارد ای ساقی بیا از لب کوثر خاصت بوسۀ گرمی بده هان غبار اندر طلب عشقت اگر یکره کند دل نبردی زو که جز او کس نبرده ره به دِه غبار همدانی