غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸: ساقیا می ده که تا ما عاقلیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا می ده که تا ما عاقلیم در فنون عشقبازی جاهلیم بسکه غافل خفته وقت کشت و کار گاه محصول است و ما بیحاصلیم لذت هستی به مستی حاصل است ما به کلی زین دو معنی غافلیم بر امید زخم دیگر زنده ایم ورنه از زخم نخستین بسملیم سرو باغ خلد بودیم و کنون بر لب جوی جهان پا در گلیم طلعت جانان ز جان محجوب نیست ما میان جان و جانان حایلیم از بلا غافل نشیند تنگ دل ما گروه عاشقان دریا دلیم موج طوفان بلا از سر گذشت ما چنان فارغ که اندر ساحلیم بار بگشودند همراهان و ما هم در اول گام و اول منزلیم مهر رخشانیم لیکن چون خلیل رو به ما آرد غبارا آفلیم غبار همدانی