غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹: گر گنج غمت در دل دیوانه نمیشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر گنج غمت در دل دیوانه نمیشد ویرانه مقام من دیوانه نمی شد شه کاش خراج از ده ویرانه نمی خاست یا ملک دلم کاش که ویرانه نمی شد دانی ز چه عاشق به ره فقر و فنا رفت سودای جهان با غم جانانه نمی شد دل کاش به بیگانه وفاهای تو میدید تا یکسره از غیر تو بیگانه نمی شد گر در دل شمع آتشی از عشق نمی بود آگاه ز سوز دل پروانه نمی شد فریاد رسم شد شب هجران تو فریاد می مردم اگر ناله مستانه نمی شد امید خلاص از خَم زلفین توام بود در دام اگر آن خال سیه دانه نمی شد بر لشکر غم خانۀ دل تنگ نگشتی گر خیل خیال تو در این خانه نمی شد روشن نشدی شمع دل از هیچ چراغم گر پرتوی از روزن میخانه نمی شد ساقی به یکی جرعه ز غم کرد خلاصم زنهار گر این فکر حکیمانه نمی شد بر عقل غبار ار نزدی آتش عشقت در شهر به دیوانگی افسانه نمی شد غبار همدانی