غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲: به کوی میکده دی هاتفی بشارت برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به کوی میکده دی هاتفی بشارت برد که فضل حق گنه مِی کشان به غارت برد دلم ز پیر خرابات شکرها دارد که رنجها پی تعمیر این عمارت برد ز رنگ توبه شد آلوده خرقۀ صوفی بکوی باده فروشش پی قصارت برد مگر ز بوی قدح تر نکرده شیخ دماغ که نام درد کشان را بدین حقارت برد بکوی میکده گر دل مقیم شد چه عجب که اجرهای فراوان ازین زیارت برد نداشت در دل شه چون غم رعیت راه دل شکستۀ ما را به استعارت برد مرا به راه طلب چست کرد مرشد عشق که هر چه داشتم از کف به یک اشارت برد بدین عطیه چه شکر آورم که مردم چشم مرا به میکدۀ عشق با طهارت برد به راه عشق تو ساقی مرا سبک رو کرد که هر چه داشتم از جرعه ای به غارت برد بدست عشق ده ای دل عنان خویش و مترس که او به هر طرفت برد با بصارت برد غبار از خم چوگان عشق گوی مراد به صبر برد ولیکن به صَد مَرارت برد غبار همدانی