غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰: ساقی بیار باده که دوشم خیال دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی بیار باده که دوشم خیال دوست بر گوش جان رساند نوید وصال دوست پرداختم سراچۀ دل از خیال غیر تا با فراغ بال درآید خیال دوست چون گوی اگر اشارۀ چوگان کند سرم پیش از بدن رود زپی اتصال دوست جان میدهم چو شمع سحرگه گر آورد پروانه وصال بَرید شِمال دوست ساقی بیار مِی که به من پیر می فروش در جام باده داد نشان جمال دوست دایم دهد نوید وصالم ولی چه سود باور نمیکند دل عاشق محال دوست صد گونه دام در ره ما می نهاد چرخ تا مرغ دل نبود گرفتار خال دوست دیگر چه غم ز لشگر خونخوار دشمنم چون گشت مُلک هستی من پایمال دوست ای دل مبُر امید که هم رحمت آورد بیند به کام دشمن اگر دوست حال دوست مشتی گدا به نقد وصالش طمع کنند گر پردها جمال نباشد جلال دوست برخیز ازین میانه غبارا که مشکل است با خاکیان راه نشین اتّصال دوست غبار همدانی