فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۳: بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم شبی رفتم بکویش ناله ای کردم ز درد دل سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمی آید جفا کردم ترا هرگه که تکلیف وفا کردم ز سنگی کز بتانم بر سر آمد جمع شد چندان که محنت خانه در کوی رسوایی بنا کردم گذشتم دوش در بتخانه و کردم نظر هر سو ترا دیدم بشکر این سعادت سجده ها کردم دگر با وعده مهر و وفا منت منه بر من که من در راه عشقت خوی با جور و جفا کردم فضولی ذکر لعلش کردم از من عقل شد زایل بافسونی عجب از خویشتن دفع بلا کردم فضولی بغدادی