فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۸: نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون کردم ازان گل خار خاری داشتم از دل برون کردم ز ذکر حلقه گیسوی خوبان لب فرو بستم هوا را ترک دادم قطع زنجیر جنون کردم ز چاک سینه آب دیده را ره بر جگر دادم نشاندم آتش دل چاره سوز درون کردم بیاد لعل خوبان بود پر خون کاسه چشمم نهادم روی در راه ورع وانرو نگون کردم دل صد پاره ام را بود طغیانی بحمدالله ز بس کش ریختم خون پاره آنرا زبون کردم بآب دیده نقش درد دل از لوح جان شستم بنای محنت و غم را خراب از سیل خون کردم بترک عشق میلی داشتم در دل ولی اندک ز بسیاری طعن آن میل اندک را فزون کردم سپردن دل بچین گیسوی خوبان خوش صورت خطایی بوده است ادراک این معنی کنون کردم فضولی بس که بی هوشم ز جام شوق آزادی نمی دانم که تدبیری بلای عشق چون کردم فضولی بغدادی