فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۶: نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم تو ز من بی خبری کی ز تو من بی خبرم گر چه دوری ز نظر نیست ز هجرم گله هر کجا می نگرم باز تویی در نظرم فلک از آتش رخسار تو دورم افکند چون نسوزد غم این هجر بسان شررم اثر درد توام هست ز من تا اثریست مرد این درد نیم کاش نماندی اثرم غرضم بود فنا در ره عشقت صد شکر که بسر منزل مقصود رساند این سفرم غم دل خوردم و از سینه برونش کردم چه توان کرد خطر داشت ز سوز جگرم فارغ از من مگذر بر سر من نه قدمی که براه تو من از خاک ره افتاده ترم در خیالم همه آنست که میرم بوفات بجفایم بکش ار هست خیال دگرم آتش هجر فضولی جگرم را می سوخت که برو آب نمی ریخت دمی چشم ترم فضولی بغدادی