فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۵: بسی بی داد در عشق از بتان سیمتن دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسی بی داد در عشق از بتان سیمتن دیدم ز بی داد بتان کافر نبیند آنچه من دیدم گذشتم سر بسر بر ماجرای لیلی و مجنون بیان حسن تو شرح بلای خویشتن دیدم نشانی از خود و تمثالی از تو یافتم هر جا کشیده صورت شیرین و نقش کوهکن دیدم ز چاک پیرهن گفتم که بینم آن تن نازک لطافت بین که چون کردم نظر هم پیرهن دیدم تو کاکل می گشادی دوش من نظاره می کردم ز دلهای حزین صد مبتلا در هر شکن دیدم هزاران زاهد از رشک رخت شد بت پرست اما هزاران برهمن را هم زرشک بت شکن دیدم فضولی شمع اگر بر گریه ام خندد عجب نبود که من هم مدتی برگریه های شمع خندیدم فضولی بغدادی