فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۱: ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تنم چاکها انداخت آب دیده در پیراهنم پای در کویت ز سر کردم که تا ناید دگر در زمین بوسی گریبان را حسد بر دامنم گر به تیغ رشک ریزم خون خود نبود عجب هر که او را دوست می دارد من او را دشمنم کاش سازد پاره دست غم گریبان مرا چند باشد زیر این طوق تعلق دامنم بس که در گرداب اشکم غرقه روز بی کسی کس نمی گردد بجز خاشاک و خس پیرامنم آنکه بر دیوانها رحمی نمی آید تویی وانکه جز دیوانگی کاری نمی داند منم روزگاری شد نمی بینم فضولی روی دوست تیره شد در انتظار وصل چشم روشنم فضولی بغدادی