فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: بود درد دل از سودای عشقت حاصل عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود درد دل از سودای عشقت حاصل عاشق چه حاصل چون نه آگاه از درد دل عاشق ترا از میل عاشق هر زمان صد احتراز اما دل عاشق بدان مایل که باشی مایل عاشق نخواهد یافت در عالم فراغت هر کجا باشد سر کوی تو می یابد که باشد منزل عاشق ز دیده اشک می ریزد دمادم بر تن خاکی نهال درد دل می پرورد آب و گل عاشق مدد سازد مگر توفیق ارشاد جنون ور نی به تدبیر خرد کی می گشاید مشکل عاشق فروغ مهر معشوق است هر جا جلوه گر اما نمی یابد اثر آه از دل ناقابل عاشق فضولی جز بلا مقصود عاشق نیست از جانان بلایی باشد آن هم گر نباشد واصل عاشق فضولی بغدادی