فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۲: دل اغیار بر من از غم جانانه می سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل اغیار بر من از غم جانانه می سوزد ز جور آشنا بر من دل بیگانه می سوزد اگر سوزد دل پروانه خواهد بر زبان آرد زبان شمع را سوز دل پروانه می سوزد نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت نه چون من که کمتر آتش من خانه می سوزد ز برق آه دل غافل مباش از سینه ام ای جان برون کش رخت خود امشب که این ویرانه می سوزد سرشکم قطره قطره ز آتش دل محو می گردد دریغ از خرمن عمرم که دانه دانه می سوزد شبی افسانه شوق تو می گفتند در مجلس مرا چون شمع هر شب شوق آن افسانه می سوزد فضولی نیست غمخواری دل ویرانه را شب ها به جز داغی که هردم بر دل دیوانه می سوزد فضولی بغدادی