محیط قمی
هفت شهر عشق
شمارهٔ ۴۲ - در مدح امیرالمؤمنین و امام المتّقین علیه السلام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش در صحن چمن از چه سبب غوغا بود مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود راستی سرو چمن این همه آشوب نداشت این قیامت همه از قامت او برپا بود ایمن از حادثه ی دور فلک صحن چمن لیک پر فتنه زهنگامه ی آن بالا بود طرّه اش را به خطا مشک ختن خواندم دوش رفت در تاب و چو دیدیم خطا با ما بود دلبر ما که مجرّد بود از قید مکان این عجب بین که به جا که شدیم آنجا بود غیر اقرار به تقصیر به امید کرم عرض هر عذر که کردم همه نازیبا بود گفت در جبهه ی زاهد اثر تقوی نیست پیر میخانه که با نور خدا بینا بود خرّم آن روز که در ساحت میخانه مرا به کفی طره ی ساقی، به کفی مینا بود ما حریفان زمی عشق گهی مست بُدیم که نه خمخانه و نی ساقی نی صهبا بود دوست حق داشت اگر پای چشمم ننهاد دید کز اشک روان هر طرفش دریا بود سرخوش از ساغر سرشار ولایت چو شدیم پیر ما ختم رسل، ساقی ما مولا بود شجر طور ولایت، علی عمرانی که تجلی رخش راه بر موسی بود مژده ی مقدم جان پرور او داد مسیح دم قدسیش از آن روی روان بخشا بود نه همین یار نبی بُد که بهر دور معین انبیا را همه از آدم و تا عیسی بود نوح را همت او داد نجات از طوفان ورنه تا روز جزا، ره سپر دریا بود بود با فاطمه در بزمگه قُرب قرین اندر آن روز که نی آدم و نی حوا بود مدحتش پیشه از آن کرد در امروز «محیط» کز ویش چشم شفاعت بگه فردا بود محیط قمی