غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۹: بدین خوبی خرد گوید که کام دل مخواه از وی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدین خوبی خرد گوید که کام دل مخواه از وی نکوروی و نکوکار و نکونام ست آه از وی نگارم ساده و من رند رنگ آمیز رسوایم چه نقش مدعا بندم بدین روی سیاه از وی به موج ناله می روبم غبار از دامن زینش کمین ها دیده ام غافل نیم در صیدگاه از وی جنون رشک را نازم که چون قاصد روان گردد دوم بی خویش و گیرم نامه اندر نیمه راه از وی چه سنجم داوری با سامری سرمایه محبوبی که باشد چون دل داور زبان دادخواه از وی ز هم دوریم با این مایه نسبت نامرادی بین شب تاریک از ما باشد و روی چو ماه از وی شکستن را خدایا هم بدین اندازه قسمت کن دلی از ما و عهد و طره و طرف کلاه از وی بتان را جلوه نازش به وجد آرد شگرفی بین برهمن باشد اما دیر گردد خانقاه از وی شدم غرق شط نظاره و با غیر در تابم که دانم می تراود دعوی ذوق نگاه از وی نگاهش شرمگین باشد چو مژگان سرکش ست آری فروماند سپه داری که برگردد سپاه از وی به غالب آشتی کردیم دیگر داوری نبود گزاف دائمی از ما شراب گاه گاه از وی غالب دهلوی