غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۷: این چه شورست که از شوق تو در سر دارم؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این چه شورست که از شوق تو در سر دارم؟ دل پروانه و تمکین سمندر دارم آهم از پرده دل بی تو شرر می بیزد شیشه لبریز می و سینه پر آذر دارم ای متاع دو جهان رنگ به عرض آورده هان صلایی که ازین جمله دلی بردارم من و پشتی که به خورشید قیامت گرم ست تکیه بر داوری عرصه محشر دارم آن چرا در طرب و این ز چه ره در تعب است؟ خنده بر غفلت درویش و توانگر دارم کیست تا خار و خس از رهگذرش برچیند؟ دگر امشب سر آرایش بستر دارم پرتو مهر سیاهی ز گلیمم نبرد سایه ام سایه شب و روز برابر دارم سوخت دل بی تو ز وصلم چه گشاید اکنون؟ حسرتت بیشتر و ذوق تو کمتر دارم کهنه تاریخی داغم نفسم شعله ورست شرح کشاف صد آتشکده از بر دارم هم ز شادابی ناز تو به خود می بالم ریشه در آب ز تار دم خنجر دارم رازدار تو و بدنام کن گردش چرخ هم سپاس از تو و هم شکوه ز اختر دارم مرحبا سوهن و جان بخشی آبش غالب خنده بر گمرهی خضر و سکندر دارم غالب دهلوی