غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۶: بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر چو اشک از سر مژگان چکیدنم بنگر ز من به جرم تپیدن کناره می کردی بیا به خاک من و آرمیدنم بنگر گذشته کار من از رشک غیر شرمت باد به بزم وصل تو خود را ندیدنم بنگر شنیده ام که نبینی و ناامید نیم ندیدن تو شنیدم شنیدنم بنگر دمید دانه و بالید و آشیانگه شد در انتظار هما دام چیدنم بنگر نیازمندی حسرت کشان نمی دانی نگاه من شو و دزدیده دیدنم بنگر اگر هوای تماشای گلستان داری بیا و عالم در خون تپیدنم بنگر جفای شانه که تاری گسسته زان سر زلف ز پشت دست به دندان گزیدنم بنگر بهار من شو و گل گل شگفتنم دریاب به خلوتم بر و ساغر کشیدنم بنگر به داد من نرسیدی ز درد جان دادم به داد طرز تغافل رسیدنم بنگر تواضعی نکنم، بی تواضعی غالب به سایه خم تیغش خمیدنم بنگر غالب دهلوی