غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۵: غم چو به هم درافگند رو که مراد می دهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم چو به هم درافگند رو که مراد می دهد دانه ذخیره می کند کاه به باد می دهد آخر منزل نخست خوی تو راه می زند اول منزل دگر بوی تو زاد می دهد ای که به دیده نم ز تست وی که به سینه غم ز تست نازش غم که هم ز تست خاطر شاد می دهد شوخی دلگشا تنت برگ نبات می نهد سختی بی وفا دلت رزق جماد می دهد مست عطای خود کند ساقی ما نه مست می داده ز یاد می برد بس که زیاد می دهد دوست ز رفته بگذرد لیک غبار ما هنوز در رهش از فزونسری مالش باد می دهد آنچه به من نبشته ای نیست ز نامه بر نهان شوخی نامه در کفش نامه گشاد می دهد می دهیم به خلد جا رحم کجاست ای خدا آب و هوای این فضا کوی که یاد می دهد؟ خو به جفا گرفته را تازه کند خراش دل ور نه بهانه جوی من چیست که داد می دهد؟ توسن کلک غالبا مصرع فیضی ش عنانست «صبح چو ترک مست من شیشه گشاد می دهد» غالب دهلوی