غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۰: نفس از بیم خویت رشته پیچیده را ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نفس از بیم خویت رشته پیچیده را ماند نگاه از تاب رویت موی آتش دیده را ماند ز جوش دل هنوزش ریشه در آبست پنداری به مژگان قطره خون غنچه ناچیده را ماند ز بس کز لاله و گل حسرت ناز تو می جوشد خیابان محشر دلهای خون گردیده را ماند خوشا دلداده چشم خودش بودن در آیینه ز سرگرمی نگه صیاد آهودیده را ماند غبار از جاده تا اوج سپهر ساده می بالد ز جوش وحشتم صحرا دل رنجیده را ماند به هر جا می خرامی جلوه ات در ماست پنداری دل از آیینه داریهای شوقت دیده را ماند چه غم ز افتادگی ها چون روان پالاست اندوهت تن از مستی به کویت جان آرامیده را ماند بهار از رنگ و بو در پیشگاه جلوه نازش گدایان نثار از رهگذر برچیده را ماند رقیبش برده از راه و وفا بنگر که در چشمم غبار راه او مژگان برگردیده را ماند جهان دودی ست از سودا که می گرداندش غالب تو گویی گنبد گردون سر شوریده را ماند غالب دهلوی