نعیم فراشری آلبانیایی
دیوان تخیلات | نعیم
به کنار دریا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای یم فرح فزای دلگشا نزد تو یابد دل و جانم صفا آب های این جهان از تو نمی جمله ایشان عیسی و تو مریمی آن چه می بینم چو دود و چون خیال که نشیند همچو مرغی بر جبال قطره یی است از تو مگر آن آب ناب آفتاب از تو ربود و شد سحاب می ستاند هر دمی رنگ پدید گه سیاه و گاه سرخ و گه سفید آتش مهرش کشد بر آسمان لیک باز آرد به تو او را زمان گر نبودی آب تو باران تو گر نبودی لطف بی پایان تو گر نبودی آن نگاه آتشین کی شدی آباد و فرخنده زمین بشنوم از موج تو راز دلم می شود از حال او حل مشکلم نزد تو می آید اینک آب جو باهزاران گفت وگو و ناز وبو بر کنارش سبزپوشان گرام ایستاده باکمال احترام سر کشیده آن یکی تا آسمان وان دگر تازه نهال و نوجوان شاخ ها بر آب او آویخته برگ ها با یک دیگر آمیخته زین طرف خنیاگر است امواج بحر زان طرف نغمه کند سیلاب نهر در چرا گه گوسفندان می چرند وز پسشان برگان بابا کنند زیر اشجار و میان سبزه زار می رود خندان و نالان رودبار زمره مرغان چو جولان می کنند نغمه و دوران و سیران می کنند سر کشیده میش ها اندر فراز لافگو گشته درختان دراز بحر و مرغ و آسمان و سبزه زار هر درخت و برگشان و جویبار جمله در رقص و به گفتار آمده گویی منصورند و بردار آمده هر یکی پرداخته یک داستان عشق و سوز و وجد وفر گشته جهان آسمان و راز او و نام او این زمین و این همه انعام او این طیور و این بهار و مرغزار این درختان، این چمن این جویبار هرچه هست و نیست امواج یمی است اوست بی پاپان واین جمله نمی است جام باده گشت و باده جام شد جسم جان و جان هم اندام شد نار قشر و قشر او هم نار گشت فرق ایشان مشکل و دشوار گشت نعیم فراشری آلبانیایی