صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷: کفر آئین منست ار عشق را تمکین کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کفر آئین منست ار عشق را تمکین کنم کافر عشقم اگر من پشت بر آئین کنم سیر باطن را گذارم بر فراز عرش پای خاک خذلان بر سر معراج ظاهر بین کنم در هوای دوست می پرند با هم کبک و باز کبک را فرخنده خوانم باز را تحسین کنم پر دهم گر صعوه را از عشق عنقای قدم قاف را تا قاف پر سیمرغ و پر شاهین کنم کی گذارم طائر تقدیس را آلوده بال من که مرغ خانه را شهباز علیین کنم سر عشق دوست را گر سیر انسانی کند در مقام قلب بر روح القدس تلقین کنم بگذرم از هفت خوان تن گر از تن بگذرم ور نه بر جان کی رسم گر جسم را روئین کنم در هواهای تن این حیوان اصطبل و علف جان نکاهم رفرف معراج دل را زین کنم پرده امکان فرو گیرم ز رخسار وجوب کون را یکباره بی امکان و بی تکوین کنم روی وحدت را کنم بی پرده چونان آفتاب خاکیان را بی نیاز از ماه و از پروین کنم عرصه توحید را پردازم از صف نفاق دست حق در ذوالفقار صفدر صفین کنم زنگ خودبینی کند مرآت دل را بی صفا من صفایم نیستی را پیشوای دین کنم صفای اصفهانی