صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۴: مرا که رسته ام از گل بهارکی داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که رسته ام از گل بهارکی داند مرا که جسته ام از خار خارکی داند کسی که دیده باغیار بست و یار ندید اگر نظاره کند روی یار کی داند بشور زار جمادی که شد مجاور خس طراوت طرف لاله زار کی داند بخورد و خواب عوامی که خوی کرده بدام عوالم من شب زنده دار کی داند کسی که کور دل و تیره بخت زاد زمام فروغ چشم دل بخت یار کی داند دلی که قطع امید از مقام و مرتبه کرد مراتب دل امیدوار کی داند موحدی که نداند بغیر وحدت ذات بجبر کی نگرد اختیار کی داند یکی که نیست بتوحید در شمار عدد چو دید کس عدد بی شمار کی داند دلی که رسته ز دور و مدار و اختر چرخ ز چرخ و اختر و دور و مدار کی داند نداده اند دو دل بر یکی چه جای هزار اگر یکیست دل من هزار کی داند دماغ آنکه چو آئینه زیر زنگ خمار صفای صبح دل میگسار کی داند کسی که رفرف روح و براق عقل ندید عروج احمد رفرف سوار کی داند میان بحر محیطست هر چه هست صفا درین میانه موحد کنار کی داند صفای اصفهانی