صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۲: چنین شنیدم که لطف یزدان بروی جوینده در نبندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین شنیدم که لطف یزدان بروی جوینده در نبندد دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد ملک ز کارش گره گشاید فلک بکینش کمر نبندد دلی که باشد بصبح خیزان عجب نباشد اگر که هر دم دعای خود را بکوی جانان ببال مرغ اثر نبندد اگر خیالش بدل بیاید سخن بگویم چنانکه طوطی جمال آئینه تا نبیند سخن نگوید خبر نبندد بر شهیدان کوی عشقش بسرخ روئی علم نگردد برنگ لاله کسی که داغ غمش بلخت جگر نبندد بزیردستان مکن تکبر ادب نگهدار اگر ادیبی که سربلندی و سرفرازی گذر بر آه سحر نبندد ز تیر آه چو ما فقیران شود مشبک اگر که شبها فلک بر انجم زره نپوشد قمر ز هاله سپر نبندد (صفا برندی) کجا تواند دم از بیانات عاشقی زد هرانکه نالد بناله نی چو نی بهر جا کمر نبندد صفای اصفهانی